سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به تو گمان نیک برد با نیکویى در کار گمان وى را راست دار [نهج البلاغه]
سایت شهید محمد سخنی

داغ دل لاله

 امروز برای شهدا وقت نداریم

  ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

 چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

 اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

 در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

 بهر سفر کرببلا وقت نداریم

 تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

 ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

 خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم

http://www.rs272.com/

http://shahidanfasa.blogfa.com

http://rs272.aryanablog.com/

http://www.rs272.parsiblog.com/

WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI

انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه



  • کلمات کلیدی : داغ دل لاله
  • شهید محمد سخنی ::: دوشنبه 88/1/17::: ساعت 11:4 عصر

     

    مکه من فکه بوَد، منــــای من دوکوهـــه           

    مکه من فکه بوَد، منــــای من دوکوهـــه           

    قبله من جبهه و کربلای من دوکوهه ه و بقیع مــــن هویــــزه 

    مروه من طلاییه، صفای من دوکوهه

    دیار غربت و غم و وادی عشق و عرفـان         

     جایجای قبــول توبه و دعای من دوکوهه قبــول توبه و

    اگرچه راه کربلا بسته به عاشقان است    

    علقمــه و فرات و نینوای من دوکوهه جدایــــم از شهیــدان     

    مریض هجرم و فقط دوای من دوکوهه

    و فکه را ما چه می دانیم که چیست؟!                    

     التماس دعا...

    انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

    http://www.rs272.com/

    http://2okhtarayebasiji.blogfa.com

    http://rs272.aryanablog.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com/

    WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



    شهید محمد سخنی ::: دوشنبه 88/1/17::: ساعت 10:51 عصر

    دفتر قافله از داغ شکفتن پر شد
    باز شد پنجره ای سمت زمستان در باد
    فصل سرما شد و پایان درختان در باد
    گرد باد غزلی در نفسم می پیچد
    باید از بال بگویم که چه آسان در باد....
    آسمان بود و کبوتر، و قفس پشت قفس
    پرچم تشنگی و خیمه هراسان در باد
    دستی از شط عطش آیینه برداشت، شکست!
    تا بماند نفس روشن انسان در باد
    آسمان هم نتوانست که جاری باشد
    سرخ شد، شرم شد از کشته باران در باد
    فصل پرواز ابابیل که تکرار نشد
    نبض تاریخ رها ماند ، پشیمان در باد
    دفتر قافله از داغ شکفتن پر شد
    تا چهل بار ورق خورد، پریشان در باد

    سید وحید سمنانی – اسلامشهر

    انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

    http://www.rs272.com/

    http://rs272.aryanablog.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com/

    www.basijnews.com

    WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



  • کلمات کلیدی : سید وحید سمنانی
  • شهید محمد سخنی ::: دوشنبه 88/1/17::: ساعت 10:42 عصر

    قبرشهیدگمنام

    آی قصه قصه قصه   نون وپنیروپسته   یک زن قدخمیده   روی زمین نشسته
    یک زن دل شکسته       که چادرش خاکیه      روی زمین نشسته     شکسته وتکیده
    صورت خیس وگلفام       دست میکشه روی قبر   قبرشهیدگمنام
    ازتوکیفش یه جعبه     خرمامیاره بیرون    میزاره روی اون قبر     بهش میگه مادرجون
    بابات کیه عزیزم؟    برادرت خواهرت؟   حرف بزن عزیزم      منم جای مادرت
    تو هم عین بچمی    بچه بی نشونم     همون که رفت وباخود    برده گرمی خونم
    همون که آخرین بار    وقتی که ترکم میکرد   نذاشت برم دنبالش    گفت که مامان تو برگرد
    صورت من رو بوسید    برگشتش و دویدش    لبخند زدو زورکی    سرکوچه رسیدش
    چه شبها که به یادش    با گریه خوابم میبرد    باباش چقدر زورکی    بغضش رو هی فرو خورد
    الهی که بمیرم     چشماش به در سفید شد     آخر نفهمید علی     اسیر یا شهید شد

    http://www.salar00750.blogfa.com/post-8.aspx

    انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

    http://www.rs272.com/

    http://rs272.aryanablog.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com/

    WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



  • کلمات کلیدی : قبرشهیدگمنام
  • شهید محمد سخنی ::: دوشنبه 88/1/17::: ساعت 10:31 عصر

    دین فر وشی اینقدر ارزان نبود

    روزگاری شهر ما ویران نبود ............دین فر وشی اینقدر ارزان نبود

    صحبت از موسیقی عر فانن بود..............هیچ صوتی بهتر از قران نبود

    دختران را بی حجابی ننگ بود............ رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

    د ختر حجب حیا غر تی نبود ...................... خانه فرهنگ کنسرتی نبود

    مرجعیت مظهر تکریم بود .......................حکم او عالمی را تسلیم بود

    یک سخن بود و هزاران مشتری............ ان هم از لوث قرائت ها بری

    وای که در سالهای سیاه دوهزار................کار فرهنگی شده پخش نوار

    ذهن صاف نوجوانان محل.............................پر شد از فیل های مبتذل
    پشت پا بر دین زدن ازادگیست ........... حرف حق گفتن عقب افتادگیست

    اخر ای پرده نشین فاطمه.......................... تو برس بر داد دین فاطمه

    بی تو منکر ها همه معروف شد ..........کینه توزی با ولی مکشوف شد

    در به روی رشوه گیران باز شد.................. دشمنی با نائبش اغاز شد

    بی تو دلهامان به جان امد بیا.................... کاردها بر استخوان امد بیا

    گوش کن اینک نوای جنگ را ........... قصه ای از شهر بعد از جنگ را

    قصه ای پرسوز تاب و التهاب.............. قصه ای تلخ و سراسر اظطراب

    قصه شهری که غرق درد بود.................. اتش شهوت درونش سرد بود

    شهر ما شب های خیبر یاد داشت............. رمز یا زهرا وحیدر یاد داشت

    شهر ما همت درونه سینه داشت........... با شهادت انس از دیرینه داشت

    شهر ما روح خدا در دست داشت...... صد هزاران عاشق سرمست داشت

    ناگهلن این شهر ما بی درد شد ................. اتش غیرت درونش سرد شد

    حال راز ها در شهر قصه چپ شد.......... .... پوشش خاکی لباس رپ شده

    دیگر از جبه در ین جا رنگیست.......... دیگر ان حال و هوای جنگ نیست

    یا خمینی ای خلیل بت شکن ...................خیز و بنگر فتنه های شهر من

    جبهه و یاران من گم گشته اند............... غرق در نسیان مردم گشته اند

    پس چه شد یاد پرستوهای جنگ؟................ یاد جبه یاد ان خونین تفنگ

    شهر من حجب و حیایت پس چه شد ............ ناله مهدی بیایت پس چه شد

    ای بسیجی کو صفای جبهه ها ؟................. کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟

    ای جماعت ناله ام را بشنوید..................... درد چندین ساله ام را بشنوید

    ای شما ان سوی اتش رفتگان................... ای شما اغئش لیلا خفته گان

    بنگرید این لکه های ننگ را.................... فتنه های شهر بعد از جنگ را

    عدهای با نامتان نان می خورن............. ای شهیدان خو نتان را می خورن

    جنگ رفت و شهر ما تاریک شد.................. راه وصل عاشقان باریک شد

    شما رفته مردم ریایی شدند.......................... و بر خی دگر شیمیایی شدند

    نه ان شیمایی که در جنگ بود بود............. نه ان گاز سمی که بی رنگ بود

    همانانی که رنگ ریا می زنن......................... و بر سینه سنگ خدا میزنند

    همانانی که یادی زبن می کنن....................... فضا را پر از ادکلن می کنن

    به یک چک رشوه خور میشوند.................. به یک حکم مسئول کل میشوند

    همانانی که در بی حجابی تکند........................ سزاوار یک قبضه نارنجکند

    به سنگ تحاجم محک می شوند..................... و مثل عروسک بزک میشوند

    از اینها بپرسد که مهارن کجاست....... شلمچه حلبچه فاو و مریوان کجاست؟

    از اینها بپرسید همت کیست ؟................ از ای ن ها بپرسید باکری که بود ؟

    این از این ها بپرسید که بابایی که بود...... رجایی حسنپور اللهیاری که بود ؟

    کسی فکر گلهای این باغ نیست................ کسی مثل ان روزهای داغ نیست

    همه ناگهان عافیت خو شدند................. و یک شب از این ر به ان رو شدند

    کسی بر شهیدان سلامی نگفت......................... رضای خدا را کلامی نگفت

    بیایید که مردم بهتر شویم........................... در این ابشار خدا تر شویم

    بیایید تجدید پیمان کنیم................................... نگاهی به قبر شهیدان کنیم

    نوشته شده توسط : فرزند شهید

    http://beyadeshohada.parsiblog.com

    انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه

    http://www.rs272.com/

    http://www.pelleha.blogfa.com

    http://rs272.aryanablog.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com/

    WEST AZERBAIJAN  URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI



  • کلمات کلیدی : دین فر وشی
  • شهید محمد سخنی ::: جمعه 88/1/7::: ساعت 9:21 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    http://bahar-20.com">کدهای جاوا وبلاگ

    http://bahar-20.com">قالب وبلاگ